اصول مصاحبه کبک به روش amiromona
خوب جونم براتون بگه که الوعده وفا
اندر باب شرح مصاحبه همه دوستان به تفضیل زیاد گفتن من دیگه شرح مصاحبه خودمون رو تعریف نمیکنم چون فکر میکنم در این باره هم زیاد حرف زده شده و هم اینکه این مختص پرونده خودمون بوده و نکاتی که توشه به کسی کمکی نخواهد کرد اما .....
اما یه سری نکات هست من دلم میخواد برای همه دوستان بگم چون دیگه این مسائل کلیه و به نظر من این موارد از اصول مصاحبه است.
همونطور که از اینور و اونور هم شنیدید و یا اگه نشنیدید الان من میگم : مصاحبه کبک رفته به سمت چک کردن مدارک
1- وقتتون رو نزارید هی این نمونه سوالای مصاحبه رو بخونید.
2- با هرکسی اندازه خودش باهاش صحبت میکنن اندازه ای که گفتی مثلا اگه زبانت رو زدی B1 یارو نمیاد با وجه التزامی یه جمله بسازه بعد از شما بخواد که وجه شرطی جواب اون رو بدید. خیلی ساده میره سراغ اصل مطلب مثلا کجا بودی ؟ اونجا چی کار میکردی؟ و انقدر هم این مسئله رو آروم و شیوا بیان میکنه که حتی شما اگه کر و لال هم بودید با حرکت دستاش و حالت نگاهش میفهمید که داره راجع به چی صحبت میکنه؟
3- از اونجا که ما ایرانیها یدی طولا در جعل مدارک دولتی و خصوصی داریم الان یه آفیسر که من احترام زیادی براش قائلم و ما هم با ایشون مصاحبه داشتیم به نام جناب آقای بابک ذوالفغاری رو آوردن که ایشون صحت مدارک ارسالیمون رو چک بکنن پس هر چیزی که میخواین ازش صحبت کنید باید مدرک داشته باشه و اگه به زبان فارسی هست باید ترجمه بشه
می دونم که بعضی از مدارک رو دادگستری و امور خارجه ترجمه نمیکنه اشکال نداره بازم اونها رو ترجمه کنید جون مثلا مونا تقدیر نامه هم داشت ما ترجمه کردیم و یا حتی اسمش تو یه مجله بود صفحه اول مجله و قسمتی که اسمش بود رو ترجمه کردیم. میدونم خرجش زیاد میشه ولی شما هم یه بار بیشتر شانس ندارید که از خودتون دفاع کنید.
4- در مورد لباس بگم من خودم قبلش فکر میکردم هرچی رسمی تر باشید بیشتر روشون تاثیر میذاره ولی اینطوری نبود بودن کسایی که اسپورت بودن اما قبول شدن (من فکر میکنم اثبات صحت مدارک اولا تره تا طرز لباس پوشیدن) یعنی اگه نتونید مدارکتون رو اثبات کنید هزاری هم خوش تیپ باشین و با کت شلوار کیتون ایتالیا هم تنتون باشه آفیسر شما رو مردود و یا در بهترین شرایط منوط به بررسی مدارک میکنه.
5- استرس بزرگترین دشمن بشری! امان از این استرس من یاد ندارم تو زندگیم برای چیزی استرس داشته باشم اما صبح مصاحبه ساعت 4 صبح بیدار شدم و دیگه خوابم نبرد وبالغ بر 25 بار من رفتم دستشویی!!! اما وقتی وارد اتاق افیسر شدیم خیلی بهتر شدم و تقریبا استرسم رفت حتی وقتی بابک ازم اصبانی شد که چرا انجمن رشتت رو عضو نشدی و این کار پروسه طولانی داره من استرس نگرفتم و ازش معذرت خواهی کردم و گفتم فکر نمیکردم اینقدر طولانی باشه اما به طور حتم اولین کارم تو برگشت از ایران عضو شدن در انجمن رشتم خواهد بود . پس سعی کنید استرس رو هرچه سریعتر از خودتون دور کنید تا بتونید از خودتون دفاع کنید . اونها هم مثل خودمونن یعنی چیزای که برای ما طبیعیه برای اونها هم هست. اونها مطمئن هستند که همه ماها از همه چیز خبر نداریم اگر تو طول روند مصاحبه با عصبانیت چیزی رو خواستند بهتون بگن شما خیلی راحت میتونید باهاشون ارتباط بر قرار کنید و بگید که این مسئله رو اطلاع نداشتید و ممنون از یادآوریتون.
6- زور نزنید فلان مدرک من رو قبول کن! آقا اونها کار خودشون رو بلدند و هم با امسال ماها روزی 10،12 تا مصاحبه میکنن یه حساب سر انگشتی بکنید تو یک ماه 300 نفر رو که هر کدومم بگیریم 30 تا مدرک داشته باشن یعنی چیزی حدود 9000 مدرک رو چک میکنن و انواع و اقسام مدارک ایرانی رو هم دیدن . بذارید خودشون تصمیم گیری کنن چون فشار آوردن رو مسئله خاص همانا و مشکوک کردن بیشتر اونها هم همانا. من دیدم اکثر کسایی که پا فشاری کردن مشروط شدن به بررسی مدارک و دست خالی برشون گردوندند ایران (که ایشالا اونها هم زودتر کاراشون اکی بشه) مصداق بارز همون ضرب المثل معروف که گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم!!! این رو میگم مخصوصا به خانوما که یکم تحملشون کمتره صبر کنید تا آخر مصاحبه و اگر مشکلی بود اولا بپرسید مشکل کجا بوده و بعد با ارائه مدارکتون سعی کنید قانعشون کنید انشالا که اونها هم باهاتون راه میان.
7- هر مدرکی رو میخواین ارائه بدید سعی کنید تمام تلاشتون رو برای اثباتش بکنید (از قبلا نه روز مصاحبه) مثلا اگه گواهی سابقه کاره! کپی روزنامه رسمی شرکتی که توش مشغولید رو ببرید دفتر روزنامه رسمی و بگید برابر اصلش کنن (فک کنم اجبار هم شده یعنی الان اگه بدید دارالترجمه اونجا هم ازتون این روزنامه رسمی رو میخوان) و بذارید تو پرونده هاتون باشه و یا مثلا اگه رو پروژه خاصی تو شرکت کار میکنید یه سری از کاراتون رو همراتون ببرید که اگه لازم شد ارائه بدید (آقا من میگم اگه لازم شد یعنی ممکنه همه اینها رو ببرید افیسر حتی یه نیم نگاه هم بهشون نندازه اما همراه بردن اینها مثل اینه که شما میخوای بری کوه بگی چراغ قوه رو میخوام چی کار؟ اما خوب همون چراغ قوه ممکنه بعضی اوقات تو شرایط سخت جونتون رو نجات بده)
8- راجع به سرچ کاری هم بگم!!!!! یه وقتی رو بذارید جای اینکه سوالای مصاحبه رو بخونید سرچاتون رو دقیق بخونید (اگه میبینید سطح زبانش برای شما سخته، که برای اکثر ماها اینطوره از google.com/translate) استفاده کنید خیلی کمکتون میکنه اما بخونیدشون نکته برداری کنید . این نه تنها به درد مصاحبتون میخوره بلکه به درد آخرتتون هم میخوره میفهمین واقعا اونها نیرویی با چه توانایی هایی رو میخوان. یا به عبارتی واقع بین تر میشید. واسه خود من خیلی سخت بود اوایلش اصلا نمیفهمیدم اما 5 6 تای اول رو که بررسی کردم دیگه اصطلاحاتش تکراری شد و آخری ها رو با سرعت بیشتری میرفتم جلو . نتیجه اش این شد که فهمیدم اگه بتونم سره یک سال کار پیدا کنم !!!!کل مونترالو شام میدم. ;)
9- مدارکتون رو دسته بندی کنید. از این کاور های پاپکو بگیرید مرتب بچینید تو اونها. ما که 4 تا از این کاورا داشتیم همه چیز مرتب بود وقتی داشتیم بر میگشتیم همه مدارک رو فله ای ریختیم تو سامسونت با زور بستیمش. که بعدا 2، 3 ساعت داشتیم لا به لاش دنبال مدارکمون میگشتیم.
دیگه فعلا چیزی یادم نمیاد اگه بعدا یادم اومد این پست رو آپدیت میکنم.
اما فکر نکنید که یادم رفته فرانسه رو فراموش کردم نه
فرانسویا برای بلد بودن و یا شناختن 2 تا فعل دارن که خیلی مهمه بدونیم کدوم رو جای کدوم استفاده کنیم . یکیش savoir یکی دیگش Connaître که خیلی ساده میشه اینها رو از هم تفکیک کرد چطوری؟؟؟ اینطوری!!! اینطوری!!!
Savoir 3 تا کاربرد داره.
1-
عملی رو دونستن
Je sais qu'il l'a fait.
من میدونم که او انجامش داده.
2-
از حفظ بودن
Je sais cette nouvelle (par cœur).
این داستان رو بلدم یا از بحرم؟؟؟ اگه
دیکتش درست باشه
3-
دونستن اینکه یه چیزی چطوری کار میکنه
Savez-vous conduire ?
رانندگی بلدی؟ (این یعنی میدونی چطوری میشه
ماشین رو روند؟)
Je ne sais pas nager.
من شنا بلد نیستم
* اگه از passé composé استفاده کردید داستان یکم فرق میکنه معنی یاد گرفتن و دریافتن میده.
J'ai
su qu'il l'a fait.
فهمیدم که او انجامش
داده. (دریافتم که او انجامش داده)
نکته: savoir اغلب با جمله های فرعی میاد.
Je
sais où il est.
من
میدونم او کجاست.
Il sait que nous serons à la fête.
او میدونه که ما در مهمانی خواهیم بود.
و اما Connaître 2 تا معنی داره
1- شناختن فردی
Je
connais Omid.
من امید رو میشناسم.
2- آشنا بودن با کسی
یا چیزی
Je
connais bien Shiraz.
من شیراز رو خوب
میشناسم. یا همون من شیراز رو خوب بلدم .اما این بلدم با اون من شنا بلدم فرق
میکنه.
Je connais cette
nouvelle - je l'ai lue l'année dernière.
من این داستان رو میشناسم .
پارسال خوندمش. (دقت کنید وقتی با savoir جمله رو گفتیم معنی این
رو میداد که من حفظم این داستانو)
اگه با passé composé
به کار بره داستان بازم فرق
میکنه معنی این رو میده که برای اولین بار با کسی آشنا شدی
J'ai
connu Hassan à Chaloos.
من با حسن تو چالوس
آشنا شدم .
Connaître
همیشه مفعول مستقیم میخواد.
یعنی چی؟ یعنی اینی که این پایین میخونید.
Je
connais son poème.
من آشنام با شعرهاش.
Je connais bien ton père.
من باباتو خوب میشناسم.
Nous connaissons Paris.
اون خوب پاریس رو میشناسه.
Il la connaît.
او میشناسدش.
یه چیزی هم داریم Ignorer که این بعضی اوقات معنی نمیدونم میده
J'ignore
quand il arrivera.
من نمیدونم که او می میاد.
Il ignore kazem.
او کاظم رو نمیشناسه.